خاطره از برادر شهید مدافع حرم محمد حسین میر دوستی
سلام به وبلاگ خودتون خوش امدید. امیدوارم در این وبلاگ لحظات خوبی را سپری کنید... هدف از ایجاد این وب با این موضوع آشنایی نسل جدید بچه های ایران با نسل گذشتشون یعنی جنگ و جبهه و شهادت هست . که من تمام تلاش خودم رو می کنم تا حتی یک نفر از چند صد نفری که روزانه چه مستقیم و چه غیر مستقیم وارد وبلاگ می شوند بتوانند مطالب سایت رو که شامل زندگینامه ، وصیت نامه و ... در باره شهدا میباشد رو مطالعه کنند تا بفهمند اون جوان هایی که هم سن ما و یا حتی کوچکتر بودن برای چی زندگی خودشون رو فدای جنگ و مقاومت کردند. به امید روزی که برای پاسداشت بزرگ مردی های این شهدای عزیز همه ی ما گامی حتی کوچک در راستای معرفی آنها به دیگر نسل ها برداریم و سپاس گزار آنها باشیم. .•*♥*•..•*♥*•.ღღ.•*♥*•.ღ شهیدان می‌روند نوبت به نوبت... خوش آن روزی كه نوبت بر من آید... خــدا یعنی میشه؟؟؟؟ .•*♥*•.ღღ.•*♥*•.ღღ.•*♥*•.ღ دوستان گلم با تبادل لینک و لوگو موافقم و هرکس این تمایل رو داره لینک من یا ادرس لوگو ی من که در قسمت امکانات دیگر امده را در وب خود قرار دهید و سپس خبرم کنید تا شمارو بلینکم..از اومدنتون به وب بسیار سپاسگزارم....

نظرشما درباره وبلاگ من چیست؟

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما رابا

عنوان عاشقان الهی و آدرس

zohrelotfian.lxb.ir 

لینک نمایید

سپس مشخصات لینک خود را

در زیر نوشته .در صورت وجود

لینک ما در سایت شما

لینکتان به طور خودکار

در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

کل مطالب : 70
کل نظرات : 17

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 117
باردید دیروز : 2
بازدید هفته : 121
بازدید ماه : 123
بازدید سال : 13871
بازدید کلی : 123962
خاطره از برادر شهید مدافع حرم محمد حسین میر دوستی

 

نتیجه تصویری برای محمد حسین میر دوستی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

/من طاقت ندارم برادرم را تنبه کنند وتماشاچی باشم/

در دوره اموزشی هم با محمد حسین یکجا بودیم .

قشنگترین خاطره ای که از او دارم هم در این دوره اتفاق افتاد.

مربی اموزش مرا تنبه کرد ویک مسافتی را تعیین کرد تا غلت بخورم .

وقتی ایستادم متوجه شدم سید محمدحسین است بلند شد پرسیدم

مگه تو هم تنبه کردند گفت..نه من طاقت ندارم برادرم را تنبه کنند وتماشاچی باشیم .

ما از شهادت وکشته شدن در راه خدا هیچ باکی نداریم.

وقتی برادر باشی گاهی ممکن است دعوا هم بکنی دیگر .

ما هم گاهی دعوا می کردیم اما یک ساعت بعد اشتی بودیم

انگار نه انگار که هم چند لحظه پیش اوقات همدیگر را تلخ کردیم .


تعداد بازدید از این مطلب: 2259
موضوعات مرتبط: خاطرات شهدا , ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود